سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سهیل...من

 
 
اون(دوشنبه 85 آذر 6 ساعت 5:5 عصر )

نگاهت از من نگیر که با آن عالمی دارم.

 

زنده ای مثل درخت

مثل پرواز پرستو در باد

مثل آواز قناری در باغ

نفس از پنجره ی باد صبا می گیری

چه کسی گفت که تو میمیری؟؟؟؟؟

زندگی تکرار ثانیه هاست
زندگی جاری شدن در جویبار خاطره هاست
زندگی چرخه ی بی پایان دلبستگی ها و وداع گفتن هاست
زندگی پرتویی از نور هستی بر پیکره ی بی جان طبیعت است
زندگی مکانی برای عاشق شدن است ......

چشمانم رابستم

آلبومی از خاطره هایت پیش رو یم باز شد

صفحه صفحه بوی مهربانی می داد

بوی دلتنگی های بی دلیل فردا

سادگی های بی پروا

باز شدن راهی تا قله

دستهایم در دستت

ولی حالا دستانت در دستش!

این بود برگ آخر آلبوم خاطره هایت

دوباره چشمانم را بستم

چهره محو شده ات پیش رویم آمد

اما هنگامی که خواست چیزی بگوید

من با لبخندی چشمانم باز کردم!

                    هنوزم تنها ترینم توی قصه زمونه

                                          کاشکی رد پای عشقم روی جاده ها بمونه

 

                    باصدای خشک و تشنه،خوندم از موجای دریا

                                       جون گرفت حس قشنگی تو تن خشک درختا

 

                     بال پروازی نداشتم ، اما از پرنده خوندم

                                            توی بازی صداقت، همیشه برنده موندم

 

                    همه جا طرح قفس بود، که من آسمون کشیدم

                                                 روی بال هرترانه به ستاره ها رسیدم

 

                    به امید لحظه ای عشق، به امید روز پرواز

                                                       به امید این که شاید بغض هر آواز

 

                    پشت میله ها نباید یادمون بره پریدن

                                            وا کنیم پنجره ها رو واسه آسمون رو دیدن

 

غروب شد...

خورشید رفت...

آفتابگردان دنبال خورشید میگشت...

ستاره ای چشمک زد...


آفتابگردان سرش را پائین انداخت


...

 

گلها

هیچ وقت

 خیانت نمیکنند

آن

   سفر کرده

            که

             صد قافله دل

                      همره اوست

...

       هر کجا هست

                        خدایا

                      به سلامت

                                   دارش...

وقتی شب پر از صدای گریه وهراس مرگه


باد پاییزی تو فکر چیدن یدونه برگه


وقتی تو چله سرما تک درختی تک و تنهاست


به کدوم امید واهی بگه خورشید پشت ابراست؟


وقتی عاشقی سیا مست؛ با دو تا چشمای گریون


کنج میخونه میشینه از غم زمونه داغون


فقط اونه که می دونه شب سیاه و راه درازه


اونی که دلش را برده دنیا شم میخواد ببازه


من همون یه دونه برگم که رسیده وقت مرگم


کی میدونه شایدم تو بگیری دستای سردم


شایدم درخت پیرم؛ که تو چنگ باد اسیرم


کاشکی تو باشی بهارم ببینم که جون میگیرم


ببینم عاشقی شادم که به کام دل رسیده


با دو تا چشمای نازت به خود خدا رسیده


من میخوام که سبز باشم تا دوباره پا بگیرم


سراغ تو رو تو ابرا از خود خدا بگیرم


اگه تو باشی کنارم دیگه غصه ای ندارم


شعرامو واست میخونم سر رو شونه هات میزارم


من میدونم با تو بودن واسه من فقط یه رویاست


ولی رویای قشنگت واسه من تموم دنیاست


تو همون عزیز نازم تو همه راز و نیازم


پا گذاشتی توی قلبم خونتو اینجا میسازم

درست یادم نمی آمد کی اومدی، فقط میدونم توی یکی از روزهای

سرد زمستون بود! ولی وقتی تو اومدی دیگه سرد نبود! یادم وقتی

 نبودی ، همه چیز بوی غم داشت! ولی حضورت آنقدر پررنگ بود !

 که جایی برای غم نذاشتی! یادم اون روزها تنهایی برام قشنگ بود!

 ولی!!  الان فقط با تو بودن برام قشنگه

            

اگر دنیای ما دنیای سنگ است

بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

اگر دنیای ما دنیای درد است

بدان عاشق شدن از بحررنج است

اگر عاشق شدن پس یک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است

شکستم بی صدا یک بار دیگر

خطا کردم من یک بار دیگر

دو چشم تو مرا از ره به در کرد

شکستم توبه را یک بار دیگر

      

میوه عـشق آن را جدا کردم

چقـدر تلخ بود...

تازه فهمیدم تمام عـشق تو به من

نفـرت بود،رنگ زرد با طعم تلخ...

اندوه انتظار ترسم بهارها نتراوند درفضا ترسم ستاره ها همه ریزند برزمین

 ترسم نسیم،مسخ شود لای شاخه ها ترسم شکوفه ها همه خشکند درجنین

من،درغروب بی تپش این هراس تلخ چون قطره ای،زچشمه ی ابری،چکم بخاک

دل،باامید گرم ومرادردل،این خیال کاین روسپی،چگونه شودچون ستاره پاک؟

گرآسمان هزاردرم واکند بروی چون موش کور،دردل من،حسرت دریست

گرمارراهها،همه افسونیم شوند، چشمم بمارسرکش بیراه دیگریست

خواب و از چشام بگیر مثل همیشه

بگو عمر عاشقی تموم نمی شه

منو با خودت ببر هرجا دلت خواست

دیگه چیزی نمی خوام، این آخریشه

تو شریک دردمی تو این زمونه

تو زمونه ای که عشق رنگ خزونه

پرم از حس غریبی که می دونم

مثل بغضه شایدم بدتر از اونه

توی خلوتم تو بهترین صدایی

برای نفس کشیدنم هوایی

تو رو میشناسه دلم، غریبه نیستی

ساده تر بگم،‌ یه آشنایی

تو یه تعریف زلالی مثل دریا

فرصتی برای کشف یه معما

تو رو میخونم و باور می کنم من

صادقانه با منی همیشه هرجا

تو همون راز نگفته ای تو سینه

منم اون که با تو دیوونه ترینه

همه جا هرجا که هستی هرجا باشی

چشمای منتظرم تو رو می بینه ...............

حرفی نزن چیزی نگو

فقط بزار گریه کنم

میخوام با بارون چشمام

فاصله ها رو پر کنم

حرفی نزن چیزی نگو

فقط بزار گریه کنم

میخوام با بارون چشمام

فاصله ها رو پر کنم

ترک ترک دلم شکست

کسی به دادم نرسید

گریه های تنهایی مو

هیشکی به جز خودم ندید

به گل گفتم: عشق چیست؟

گفت: از من خوشگل تر پروانه است

به پروانه گفتم عشق چیست ؟

گفت : از من زیبا تر شمع است

به شمع گفتم : عشق چیست ؟

گفت : از من سوزان تر عشق است

به عشق گفتم : آخر تو چیستی ؟

گفت نگاهی بیش نیستم!!

 

 

       

به اشتیاق نگاهش ز خود گسستم و رفتم

کنار خاطره هایم کمی نشستم و رفتم

کسی به لهجه عشق نخواند شعر سکوتم

و چشم بر همه بدها دوباره بستم و رفتم

برای آن که دلم را به جنس عشق بسازم

میان آینه ها در خودم شکستم و رفتم

و ردپای نگاهش نماند در غم جاده

به سمت و سوی حضورش ز بند رستم و رفتم

ز راه اشک گذشتم به چشم عشق رسیدم

و بر ضریح نگاهش دخیل بستم و رفتم

     

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد، بدون کار خدا بوده.

اگه بی مهابا دلها قبل از دستها به هم گره خورد، بدون کار خدا بوده.

اگه گریه هات توی خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد بشی،

بدون تنها محرمت خدا بوده.

حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهایی خفت کرده، شک نکن!

تنها مرهمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشتگیر آورده.

آخه می دونی، خدا خیلی تنهــــــاست!

چقدر سخته گل آرزوهات رو توی باغ دیگری ببینی

و هـــزار بار توی خودت بشکنی و

اون وقت آروم زیر لب بگی:

گل من باغچه نو مبارک!

زندگی خالی است آن را پر کن.


زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو
.


زندگی یک معادله است موازنه کن
.


زندگی یک معما است آن را حل کن
.


زندگی یک تجربه است آن را مرور کن
.


زندگی یک مبارزه است قبول کن
.


زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن
.


زندگی یک سوال است آن را جواب بده
.


زندگی یک موفقیت است لذت ببر
.


زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو
.


زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن
.


زندگی دعا است آن را مرتب بخوان
.


زندگی درد است آن را تحمل کن
.


زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با آن

 روبرو بشی

 

قاصدک تو مشتم بود

یادم افتاد بهم گفته بودند

اگه قاصدک دیدی

بگیرش

یه آرزو بکن

گفته بودند

قاصدک آرزوها رو میبره پیش خدا

تا بر آورده بشه

آخه قاصدک اسمش روشه دیگه

قاصد

قاصدک تو دستام داشت خراب میشد

یه آرزو کردم

آرزوم تو بودی

فوتش کردم تو آسمون

نمیدونم چند وقت گذشت

ولی آرزوم برآورده نشد

امروز هم

یه قاصدک تو مشتمه

همه اون حرف ها هم یادمه

همون آرزو

همون خواسته

اما

من دیگه باور نمیکنم

قاصدک رو فرستادم رو هوا

بدون هیچ آرزویی

از هزار توی پر خم زندگی

تنها یک نگاه

تنها یک ندا

ما را بهم پیوند می زند.

از هزار توی پوچ ارزوها

تنها یک اه

یک نگاه

حقیقت را به هیچ پیوند می زند.

برای پیوند من و تو

مقدس ترین سروده ها هم

جز اهی بی پناه نبوده اند.

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری

می دونم یکی تو دنیاست

وقتی که دلم می گیره

وقتی که بغض تو گلومه

اون واسم دل نگرونه

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 6915  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «